دشت میگون شقایق چون دل پرخون نگر
یادگـــــــــار عشق را در خاطر محزون نگر
داغ ها در سینــه ای گلبــــرگ های آتشین
چشم تررا شبنمــــــی با موج های خون نگر
رشک آمد دست یغمـــــای زمان ازنوش گل
دور گشتــم از دیارش اشک و آه اکنون نگر
بررخ دوران هنوز دل سوختن کارمن است
از برای خاطـــــــرگل محنت افــــــزون نگر
چون گل سـرخ شقایق یاد او اندر دل است
سوختـن را جلوه های دشت آتشــگون نگر
مانـــده ام با آب چشم و آتش دل ای صنم
گریه ای لیــــلی کنـــار بستر مجنون نگر
--------------------------------------
لیلی حبیب
تاریخ : چهارشنبه 97/3/30 | 3:53 عصر | نویسنده : laili-HB | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.