سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  زنده بودم با تو و با هر نفس خندیدنت روح بر من می دمید از آمدن از دیدنت سر به پای هر خیالت ماندم و تا زنده ام با تو دارم من سخن ها با همه نشنیدنت جان بودی تو مرا هر دم که با شعر و غزل می ستودی میسرودی با سخن سنجیدنت کی شود پنهان زچشم سایه ها اکنون اگر وا کنم سر را زیاد لحظه های چیدنت  دیدنت اکنون محال در پای بوس لحظه ها دست در دست تو یا که آرزوی دیدنت کی فراموشم شود تا روز مرگ  جشن میلاد حضور و هر دمی پرسیدنت بازکردی دیده گریان  باز جان را سوختی با تغافل با سکوت واهی  با سخن ناگفتنت من از آن روزی که خود را یافتم در پای تو طعنه ها بر عشق دادی و براندی از برت جان لیلی گر مرا بودی رهی بر حریم الفت ات میشدم با سر به پایت میشدم دور سرت صبر باید کرد تا سنگ مزارم بشکند گربخواهی گل بروید بعد هر تابیدنتa جشن دیدار تو در من شمع امید حیات  روز میلاد سعادت هاست درهر بودنت ---------------------------------- 24 نوامبر 2016


زنده بـــــودم با تو و بــا هــــــر نفس خندیدنت
روح بـــــر من می دمیــــد از آمـــدن از دیدنت

ســـــر به پای هر خیـــــالت ماندم و تا زنده ام
با تـــــو دارم من سخن ها با همــــــه نشنیدنت

جان بودی تو مــــرا هر دم که با شعـر و غزل
می ستــــودی می ســرودی با سخن سنجیدنت

کی شـــــود پنهان ز چشم سایـــه ها اکنون اگر
وا کنـــــم سر را زیـــــاد لحظه هـــــای چیدنت

 دیدنت اکنون محال در پــــــای بوس لحظه هـا
دست در دست تو یـــــــــــــا کـه آرزوی دیدنت

کــــی فراموشـــــــــــــم شود تا روز مــــــرگ
 جشن میـــــلاد حضـــــور و هـر دمی پرسیدنت

بـــاز کردی دیده گریــــان  باز جان را سوختی
با تغــــافل با ســکوت واهی  با سخن نا گفتنت

من از آن روزی که خود را یافتـــــم در پای تو
طعنـــــه ها بر عشق دادی و برانـــدی از برت

جان لیلی گر مرا بودی رهی بر حریم الفت ات
می شدم با سر به پایت می شدم دور ســـــرت

صبـــــــر باید کرد تا سنگ مــــــــزارم بشکند
گر بخواهی گل برویــد بعد هــــــــــــر تابیدنت

جشن دیــــــدار تو در من شمع امیــــــد حیات
 روز میــــــــــلاد سعادت هاست درهر بودنت

----------------------------------
24 نوامبر 2016

لیلی حبیب




تاریخ : چهارشنبه 97/5/17 | 10:6 صبح | نویسنده : laili-HB | نظر


  • paper | فرش | sales backlink
  • فروش بک لینک فالو | رپورتاژ